نـــــــــی نما

رویای روز های کودکی ام کشف درمان امراض بود ! تا اینکه به خودم آمدم و دوربین در دستم دیدم .... با دوربین در دست هنوز به فکر درمان بودم که دوباره روزگار قرعه عکاسی به نامم زد . این بار رادیولوژیست شدم !

دل نوشتام

دروازه بندگی ام را به توپ بسته ،

شیطان

تو بیا و دفاع آخرم شو ...

غروب دوازدهم رمضان المبارک  *  حاء . الف

سفارش شهدا

شهید والا مقام حمید رضا محمدی

خود را آماده جنگ های آینده کنید ، زیرا که اسلام همیشه با کفر در جنگ است .

کتابخونه

یادداشت های روزانه سید ناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق

کتابی که حضرت امام خامنه ای مد ظله العالی تاکید بر ترجمه آن به زبان های عربی و انگلیسی داشتند . خواندن این کتاب خالی از لطف نیست ...

پربیننده ترین مطالب
پیوندها

۱۹ مطلب با موضوع «ائمه معصومین» ثبت شده است

سال پیش بود . همین ایام . تا اون روز این همه غربت را یک جا ندیده بودم ! از در که وارد شوی همان روبرو نگاهت محو میشود در کریم ... گویا زانو ها رمغ سرپا ایستادن را ندارد ... دلت میخواهد بنشینی و زار بزنی . اما نمیشود . یعنی نمیگذاشتند ! خوب که چشم هایت نمک گیر کریم اهل بیت میشد ، تازه دلت میشکست ... که بانو پس تو ؟؟ و این می شد که دست را جلوی دهان میگرفتی که کسی صدایت نشنود ... حالا چشم هایت روضه خوان میشدند ... لب هایت برایت زمزمه میکرد ... یا فاطمه من عقده دل وا نکردم ، گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم ... قدم میزدی و دست بر چشم هایت میگرفتی تا کسی اشکت نبیند ... تا باز خنده بر اشک هایت را نبینی . حالا فرض کن بعد اذان صبح در همان گرگ و میش و تاریکی هوا هم باشی ! آن وقت است که هوا هم برایت روضه خوان میشود ... یا حتی بد تر . ایام فاطمیه باشد و یک تشییع و تدفین غریبانه هم در همین فضا جلوی چشمت اجرا شود . آن وقت است که دیگر جان میدهی . نگاه به ساعت میکنی . هوا روشن شده . زمان زمان رفتن است ... دلت آرام نشده هنوز . اما مجبوری برگردی . راه می افتی به سمت خروج . اما چیزی میبینی که باز عقده دلت باز می شود .یه مربع دو در دو . بغل پنجره ها . کنار همان فن های کولر ! چند تا تکه سنگ و فقط خاک ... اینجاست که دلت میرود بین الحرمین کربلا و دست میگذاری روی سینه . سمت کربلا . دخیلک یا ابوفاضل . و شروع میکنی به درد دل . سراغ یک مادر را از او میگیری . و با خودت میگویی میدانم . تو هم جواب نداری ... اما مجال ایستادنت نمی دهند . باید بروی . از دور سلام میدهی . السلام علیکِ یا فاطمه یا ام البنین و رحمت الله و برکاته . به در میرسی و دوباره نگاهت به کریم می افتد . و دلت دوباره روضه میخواند ... آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه ... اما این بار توان ایستادن نداری . با سرعت میروی که اگر بمانی ، خنده های نامردی که با لهجه عربی ، به فارسی می گوید : زیارت حرام . شما مشرک ، جانت را میگیرد ... و سرت را پایین می اندازی تا دوباره نگاهت به گنبد سبز نیفتد . که اگر افتد ، بیچاره ای ... و هنوز که هنوز است میگویم ، داغ بقیع را تا نبینی نمیفهمی .

ایام شهادت حضرت ام البنین سلام الله علیها بر علمدار کربلا و آقا صاحب الزمان تسلیت .

درد دل : مرورگرم را باز کردم . وارد پایگاه عاشقی ات شدم . نوشتم از همه نیازمند تر به یارانه محبتت هستم . بد بخت بد بخت ... و زدم تایید ... و حالا منتظرم پیامکش بیاید ... میترسم . میترسم نوشته باشی تعلق نمیگیرد !!

زمزمه : ای اهل حرم ماه من این بار میاید . علمدار میاید علمدار میاید ...

  • حاء . الف

نوا نوشت : خیلی کلیپ قشنگی شد ... تقدیم به مادرش خانم جان حضرت ام البنین که وفاتشم نزدیکه ...

یک کلام حرف دل : فقط یک کلام بگم علمدار ... یا دستمو میگیری یا به مادرت زهرا میگم !!

دو خط روضه : یادش بخیر . دو سال پیش شب تاسوعا بعد روضه تو هیئت نشسته بودیم . مردم رفته بودند . اومدم نشستم پیش یکی از رفقا . یه چیزی بهم گفت که از اون شب با روضه عباس خیلی میسوزم ... دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد ... دلم زیر و رو شد ... گفت اگه بفهمی دامن کشان یعنی چی دیگه نمیخاد کسی برات روضه بخونه ، خودت جون میدی ...

حالا دادا رضا من یه چیز برات بگم ... از دامن کشان گفتی من از یه چیز دیگش میخام بگم . بیا برگرد خیمه ای کس و کارم ... یعنی تو را خدا برگرد . رقیه و زینبو اگه تو نباشی دست کی بسپرم ؟؟؟ اینا همشون نامردن عباس ... اصن من هیچی ! برا زینب و رقیه پاشو ....

  • حاء . الف

چه تقارن زیبایی

آخرین جمعه سال ،

اولین شب فاطمیه ...

کجایی منتقم ؟؟

ای منتقم ، انتقم ...

یک سال گذشت ، تو نیامدی ...

امسال شب شهادت مادرت ، چه سیزده ای به در می کنند شیعیان مرتضی علی ...

لااقل به خاطر خنده های به اشک های ما بیا ...

  • حاء . الف

امروز داشتم تو خیابون زیر برف قدم میزدم . تابلو کوچه ها و خیابونا رو دیدم . اسماشون همه یادآور کسانی بودند که بالاخره یه خدمتی کرده بودند به اسلام . شهدا . علما . دانشمندا . یاران پیامبر و اهل بیت و ....

اما تا الان نمیدونستم حضرت عمر ( توی این پرانتز جای یه چیزی بود که به دستور حضرت فرمانده نمی نویسم ! ) تازه جلوشم بنویسن رضوان الله !! ، میتونه اسم یه خیابون باشه ! اونم یه خیابون اصلی !!!!

به دلیل این حرکت خلاقانه جناب شهردار سقز ، بر خودم واجب میدونم مراتب تشکر خودم رو به ایشان ابلاغ کنم . باشد که با جناب عمر محشور گردید . ان شاالله !!!

یه جمله میگم کسی خواست خرده بگیره ، بگیره . ما که آب از سرمون گذشته . دیوونه هم خطابمون میکنن . بزار کافرم بگن . حرفی نیست . اما حرفمو بگم : سنی هستی باش . اما یادت نرود . ایران شیعه است . این بار را به حساب غلط اضافه میگذاریم . ولی یادتان باشد ، گردن شکستن را از عمو جان عباس ، خوب یاد گرفته ایم ..... حضرت مادر ، خط قرمز ماست . خوب در مغرت فرو کن !!!

خون دل نوشت : فاطمیه نرسیده ، غربتش از راه رسید ....

  • حاء . الف

سلام بر تکاپوی بازار و خیابون

سلام بر ازدحام میوه فروشی ها

سلام بر صف های طولانی شیرینی فروشی ها

سلام بر هندوانه شب چله .

سلام بر پیاله های آجیل شب یلدا

سلام بر کدو و لبوی گرم سینی های بزرگ وسط مهمونی شب چله .

سلام بر خنده ها و دور هم بودن یلدایی

سلام بر حافظ خاک گرفته ی روی طاقچه

سلام بر فال های مادر بزرگ و پدربزرگ

سلام بر بلند ترین شب سال

سلام بر همه مردم یلدا دوست !! بله ...

حق دارم

حق دارم این سلام ها را بدم

اصلا یک سال و یک یلدا

من یلدایی هستم

من اهل سنت های باستانی هستم

کاری به کربلا و نینوا ندارم

یک سال منتظر یلدا بودم

اصلن به من چه که سه ساله ای در شام جا ماند

چه کار کنم که خواهر جوانی ، پیر شد

چرا باید یلدا را خراب کنم که کاروانی به کربلا برگشته

که چهل روز از کسوف خورشید گذشته

اصلن یک کلام بگویم و ختم کلام :

دور همی یلدا رو خراب نمیکنم . حالا هر چی میخاد باشه !!

اصلن زشته .... بچه هیئتی هم که باشی زشته !! باید بیخیال پیرهن مشکی شوی ...

باید بروی مهمونی شب چله ...

باید تازه عروس ها را یلدایی بدهیم !!

باید بخندی ، به اشک صاحب عزا 

باید ..... 

بگذریم . شب یلدای همه ایرانی ها مبارک !!! 

خوش بگذره !! 

دلم هوای روضه کرده . زیر اون آسمون چوبی آقا میرزا حسین . هوای روضه های حاج احمد . روضه های حاج رضا . هوای زیارت اربعین ...  فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِرا مُحْتَسِبا حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ...

  • حاء . الف

گفتم به هر شاپرکی

با این زبون نمکی کودکی

پر بزنید رو نیزه ها

برید بابامو ببوسید یواشکی

الدخیلک یا بی بی سه ساله ....

  • حاء . الف

دختر بچه شفا گرفته بود

ازش پرسیدن چی دیدی ؟ چی شنیدی ؟

گفت :

بابا اون آقاهه گفت ، به بابات بگو

دیگه به خواهرم چیزی نگه ................

باباش گفته بود :

یا امام رضا

میخوای بچمو شفا ندی نده 

فقط از این جا که برگردم 

میرم پیش خواهرت گلایه ....

السلام علیک یا ضامن آهو یا علی بن موسی الرضا و رحمه الله و برکاته ...

  • حاء . الف

بی تو این عید ها هم عید نیست .....

که اگر بود ، گناه نبود

و اگر گناه نبود ، تو بودی ، حتماً !!!

غدیر یعنی برای هر چه علی است ، نیستی خواستن .... خواه اکبر باشد خواه اصغر یا که حیدر .... !

  • حاء . الف

نیوتون کور خوانده

فکر میکرد زمین همه چیز را می کِشد 

خونت را که به آسمان پرت کرد

به زمین برنگشت

این همان کشش بود که نیوتون نفهمیده بود !



علی اصغر حسین . خون گلویش را که پدر ، به آسمان پرت کرد ، عرشیان به تبرک بردند ....

  • حاء . الف


طرح نوشت : قلمم را برداشتم . بسم الله گفتم . این بار خواستم از خود خودت حرف بزنم . نه غربتت . نه روضه ات و نه هیچ چیز دیگر . فقط خود خودت . نام تو و سایر ائمه بقیع که می آید ، غربت بقیع ، نا خود آگاه در اذهان تداعی می شود . بله همه این ها هست ، بر منکرش هم لعنت . اما تو فقط این ها نیستی . کم تر شده که دقیقاً به خودت فکر کنم . به باغ خرمایت و سوراخ های دیوارش هنگام برداشت محصول . به گمنامی ات هنگام بخشش . به قاطعیتت هنگام برخورد با گناه ... تو رئیس مذهب مایی و من هنوز شیعه نیستم . آقا ، شاگرد تنبل کلاس ، میپذیری ؟
خط حطی دل : از همه خط کش های دنیا دلگیرم . پای وصل کردن من به تو که می رسد ، همیشه کج می شوند .... !
  • حاء . الف