نـــــــــی نما

رویای روز های کودکی ام کشف درمان امراض بود ! تا اینکه به خودم آمدم و دوربین در دستم دیدم .... با دوربین در دست هنوز به فکر درمان بودم که دوباره روزگار قرعه عکاسی به نامم زد . این بار رادیولوژیست شدم !

دل نوشتام

دروازه بندگی ام را به توپ بسته ،

شیطان

تو بیا و دفاع آخرم شو ...

غروب دوازدهم رمضان المبارک  *  حاء . الف

سفارش شهدا

شهید والا مقام حمید رضا محمدی

خود را آماده جنگ های آینده کنید ، زیرا که اسلام همیشه با کفر در جنگ است .

کتابخونه

یادداشت های روزانه سید ناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق

کتابی که حضرت امام خامنه ای مد ظله العالی تاکید بر ترجمه آن به زبان های عربی و انگلیسی داشتند . خواندن این کتاب خالی از لطف نیست ...

پربیننده ترین مطالب
پیوندها

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

  

قصدم این بود که در این دهه مبارک یه طرح کار کنم از پیشرفت های علمی و ... انقلاب که خدا را شکر کم هم پیشرفت نکرده ایم . از حنا بز شبیه سازی شده بگیر تا این میمون خوش شانس که همین چند روز پیش یه سری تا فضا رفت و برگشت . و همان طور هم که پیش بینی میشد ، و همچنین بنا بر پیش بینی های خود دشمنان ، رتبه علمی ما تا 5 سال آینده به چهارم جهان خواهد رسید . اما چی شد که نظرم عوض شد و این مطلب رو زدم . اون هم در این کویر مطلب نزدن هام و درگیری با خود . داشتم دنبال چند تا عکس میگشتم ، حالا بگذریم در چه موضوعی . اما به دو تا عکس برخوردم که کلا همه افکارم به هم ریخت . 

حضرت امام چندین و چند بار فرمودند : آهای مردم ، نگذارید این انقلاب دست نا اهلان بیفتد . 

نمیخام بگم الان این انقلاب دست نا اهلان هست ، اما باید بگم این دو تا عکس که مشاهده می کنیم ، حقیقتا از اهداف انقلاب نیست ...... 

اینکه یه نفر پول غذای سگش از غذای خیلی ها بیشتر باشه و یکی هم مثل این کودک بیچاره ، با این نگاه معصوم کنج این خلوتکده کارتونی ، باید بنشیند و دستمال کاغذی بفروشد . تازه از فرط سرما ، رمق حرف زدن و تکرار این جمله غمبار ، که آقا دستما . خانم دستمال نمیخای ؟ ارزونه ها !! سه تا هزار . خانم جان بچت بخر . خانم چهارتاش رو هم هزار میدم . نمیخری ؟ را هم ندارد  . و دست آخر هم نگاه معصومش به دست من و امثال من می ماند و در حسرت یک گوشه نگاه و کم ترین لطفی . 

و ایضا تصویر دوم غمبار تر از تصویر اول شاید باید نام نهادش . کودکی از ابتدای بچگی ، این دوران را با سونی و تب لت و گوشی های آخرین مدل و هزار جور امکانات دیگر در نهایت ناز و نعمت سپری می کند ، اما این کودکان ، پریدن و شیرجه زدن از بالای تپه ای روی خاک را اوج شادی و خوشحالی می بینند . چرا که بیشتر از این شادی و بازی چیزی سراغ ندارند . چرا که خانواده ، به زحمت خرج خوراک خود را تهیه می کند . چه برسد به هزینه تفریح . 

همه این ها راگفتم تا بگویم ، مبادا حرف امام لقلقه زبانمان شود و هر جا که مزه اش برایمان تمام شد و برایمان شیرینی نداشت ، خدایی ناکرده ، از دهان به بیرون پرتش کنیم . 


شاید کمی بی ربط :  از مدینه خبر می آید ، مادری بر بالین است ، دختری ختم امن یجیب می گیرد ، پسری نگاهش بر در دوخته ، زبانش بند آمده . و همسری تنها ، غریب ، بی کس .... تنها یارش هم بار سفر می بندد .... 

  • حاء . الف