نـــــــــی نما

رویای روز های کودکی ام کشف درمان امراض بود ! تا اینکه به خودم آمدم و دوربین در دستم دیدم .... با دوربین در دست هنوز به فکر درمان بودم که دوباره روزگار قرعه عکاسی به نامم زد . این بار رادیولوژیست شدم !

دل نوشتام

دروازه بندگی ام را به توپ بسته ،

شیطان

تو بیا و دفاع آخرم شو ...

غروب دوازدهم رمضان المبارک  *  حاء . الف

سفارش شهدا

شهید والا مقام حمید رضا محمدی

خود را آماده جنگ های آینده کنید ، زیرا که اسلام همیشه با کفر در جنگ است .

کتابخونه

یادداشت های روزانه سید ناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق

کتابی که حضرت امام خامنه ای مد ظله العالی تاکید بر ترجمه آن به زبان های عربی و انگلیسی داشتند . خواندن این کتاب خالی از لطف نیست ...

پربیننده ترین مطالب
پیوندها

۱۲ مطلب با موضوع «دفاع مقدس :: شهدا» ثبت شده است

طرح نوشت : فردا بیستم فروردینه . روز هنر انقلاب اسلامی . روز شهادت سیدی که مقام معظم رهبری در تشییع جنازه اش ، خودشون حضور پیدا کردند . کسی که حضرت آقا سید شهیدان اهل قلم نامیدندش و فرمودند کمتر پیش میاد که یادش از من جدا بشه ...

سید مرتضی آوینی . و ما ادراک آوینی !!! گفتم فردا روز هنر انقلاب اسلامیه ! همین هنری که الان تو جامعمون داریم میبینیم ! همین فرهنگی که آقا از رو زمین موندنش صحبت میکنن . کجایی آقا سید ببینی چه به روز فرهنگمان آمده ... قربان دهنت سید جان . همان موقع ها گفته بودی از این سینمایی که دنباله رو غرب است نمیتوان انتظار داشت آرمان های انقلاب و اسلام را پیاده کند ... گل گفتی . دلخوشیمان از این رسانه بیمار هم فقط دوشنبه شب هاست به رسم قدیم . روایت فتح . همین ...

بی ربط نوشت : آن قدر غنی هستم از محبت این و آن ، از یارانه محبت تو انصراف داده ام !!

  • حاء . الف

طرح نوشت : پنجمین سالگرد پروازت مبارک حاج علی آقا . اسمت که میاد ، یاد سال های بچگیم میفتم . یاد اون روزایی که خونمون نزدیک مغازت بود . همون مغازه اسباب بازی فروشی . یادته علی آقا ؟؟ هر شب که میخاستیم بریم خونه ، از در مغازت که رد میشدم ، میومدی پیشم ، بغلم میکردی . یادته چه قدر باهام شوخی میکردی ؟ یادته چی صدات میزدم ؟ یادش بخیر ... گوشه گوشه بچگیم هستی علی آقا ... همه اسباب بازی هام ، همش یادگاری توئه رفیق ... یادته اون روز که مریض بودم مامانم میخاست ببردم دکتر ، هر کاری کرد نمیرفتم . یادته آورد منو پیش شما ؟؟ یادته چی بهم گفتی ؟؟ یادته چی بهم دادی ؟؟ من همشو یادمه علی آقا . همه یادگاریاتم دارم ... اما تو رفتی ... رفتی و در مغازت بسته شد ... رفتی و مغازت شد همه چیز فروشی !! معمولن تو خیلی کشورا همچین جاهایی رو موزه میکنن اما ... بگذریم . علی آقا یادم نمیره شب شهادتتو ... ساعت 8 شب غسالخانه پایین شهر ... منتظر بودم بیایی .. رسیدی . تا اومدی دویدم سمتت . یادته چی شد ؟ حرفای منو گریه خیلی ها رو یادته ؟ بیرونم کردن گفتن برو بچه !! اینجا برا تو خوب نیس ! اما من که ولت نمیکردم ! یادته همش اسمتو صدا میکردم ؟ یادش بخیر . یواشکی دوباره برگشتم پیشت ... یادم نمیره  برا مراسمای تو از مدرسه در رفتم تا بتونم بیام ... یادش بخیر علی آقا ... رفیق ، گذاشتی رفتی و ما رو تنها گذاشتی ؟ علی آقا میشه به یاد قدیما دستمو بگیری و کمکم کنی ؟ میشه کمکم کنی تو این امتحانای خدا رفوزه نشم ؟؟؟

حال نوشت : خدایا به هیچ خونه ای مریض نده ... اگه دادی ، مادر مریض نده !!

  • حاء . الف

طرح نوشت : شاید از آخرین طرحی که زدم ،خیلی زمان گذشته باشه ولی تو این مدت نه دل و دماغ کار داشتم و نه حرفی برای گفتن .

اما یک اتفاق ، حاج عباس را گذاشت گوشه دلم . مرا بیشتر از همیشه عاشق جزیره مجنون کرد ....

 این طرح تقدیم به یه نفر که یه شبی دم اذون مغرب ، با سکوتش پیش حاج عباس ، برام روضه خوند و بارون بود که می بارید ...  یادش بخیر . از اون شب زمان زیادی نگذشته اما .... بگذریم ....

تقدیم به حاج احمد . تقدیم به دادا رضای عزیز که شاگردی میکنیم خدمت هر دو عزیز . تقدیم به همون کسی که همیشه تو جلسات هفتگی موقع یاد شهدا ، میگه به یاد شهید عباس متولی .... تقدیم به همه بر و بچه های عزیز یاد یاران ....     

حرف دل : به یاد سقاخانه و یاد صحن اسماعیل طلایت شب ها تا صبح رویا میبینم .... پناهم بده .

  • حاء . الف

عکس نوشت : تقدیم مرد قهرمان زندگیم . از بچگی و انشاالله الی یوم الشهاده ...

اما چند کلام حرف دل :

سلام حاج محسن . سلام رفیق . سلام عزیز . دلم هوای یه بار دیگه خنده هاتو کرده . هوای اون شال سفید . هوای اون کلاه بافتنی . هوای عبدالله موحد گفتنت ... هوای دست به آسمون گرفتنت . هوای اون وای مادرم ها ، که میگن کنار اروند ، شب عملیات والفجر 8 میگفتی . هوای دستی که به پهلو داشتی اون شب . هوای حرفا و قول و قرارامون . هوای روز های بارونی و برفی کنارت . هوای اون پایین پات که فقط خودت میدونی چیه . .... هوای اون قسم که دادمت . هوای این جواب که داری میدیم . خلاصه رفیق ، خیلی مخلصتیم .

کاملا با ربط : درد عشقی کشیدم که مپرس ... زهر هجری کشیدم که مپرس ... گشته ام در این جهان و آخر کار ... دلبری برگزیدم که مپرس .

  • حاء . الف

یکی بود یکی نبود . سالای اول جنگ بود . تو یکی از شهرای مرزی ( با عراق ) . وایساده بود در مدرسه . منتظر بود . تو همین حال و هوا ، داشت به کوچولوی تو شکمش فکر میکرد . دنبال اسم براش میگشت . که اگه دختر باشه مثلا فلان اسم . اگرم پسر باشه فلان اسم رو براش انتخاب میکنیم .

زینگگگگگگگ

صدای زنگ از تو فکر بیرون آوردش . چشماش رفت سمت در مدرسه . دختر کوچولوش رو دید که داره میاد . نشست رو زمین . دستاشو باز کرد . تا دختر کوچولوش رو در آغوش بگیره . اما ....

اما ناگهان آسمان سیاه شد . صدای غرش اومد ... هواپیمای عراقی بود . از اون بالا ، میخواست به این مادر و بچه هاش تبریک بگه .... همه چی سیاه شد . دود بود و آتیش ... و دردناک تر از اون ، پدری که نظاره گر این اتفاق بود ... سه تا پاکت برداشت . یکی برای همسرش . یکی برا دختر 7 سالش . یکی هم برای دخترش که قرار بود چند روز دیگه به دنیا بیاد ..... تیکه تیکه هاشون رو جمع کرد ... از اون روز به بعد دیگه با کسی حرف نزد ...

.

.

.

و من و تویی که خدا کند شرمنده اینان نشویم !!!

  • حاء . الف
از در وارد شد .
- بر پا
- بشینید . کارنامه هایی که قرار بود بابا هاتون امضا کنن رو بزارین رو میز .
دوباره بغض گلوشو گرفت . میز اول ... دوم .... سوم .... هر چی بهش نزدیک تر میشد ، بغضش بیشتر میشد ... تا اینکه رسید بالا سرش
- پس امضاش کو ؟  مگه تو بابا نداری ؟
- خانم اجازه ؟ نه !!!
- یعنی چی ؟ منو مسخره کردی بچه ؟ از کلاس بیرونت کنم ؟
 بغضش ترکید . با گریه گفت :
 -  نه به خدا . آخه مامانم میگه ، بابا رفته پیش خدا ....
نمیدونس چی جواب بده . اشک از زیر شیشه بزرگ عینکش سرازیر شد ....

  • حاء . الف

 


----------------------------------------------------------------------------------------

طرح نوشت : هر چه پوستر برا آقا محسن میزنم ، خسته نمیشم . شاید 4 ، 5 تا کار کرده باشم اما بازم دوست دارم کار کنم و پوستر از این شهید بزرگوار بزنم . این بار منتظر پوستر بقیه شهدای محلات هم باشید . پوستر های دیگر شهدای شهر هم در راه است . 

سخنی از روی دل سوزی : این روز ها به جای کوبیدن هم دیگر و زدن تو سر هم ، آهای مسئولین عزیز مملکت ، آهای سران قوا ، با شما هستم . کمی به فکر این مردم باشید . همین مردمی که حاضرند شب گرسنه سر بر بالین بگذارند اما انقلاب و حکومتشان در برابر دشمن سرافراز باشد . کمی به فکر این مردم باشید . به خدا این مردم نعمتند . به قول حضرت امام ، اینان ولی نعمت این انقلابند . به جای دعوا سر اصلاح قانون انتخابات و دعوا سر خیلی چیز های حاشیه ای ، تو را به خون شهدا کمی به فکر این مردم باشید . با چشم خودم دیدم پیرمردی را در سطل زباله دنبال لباس گرم برای فرزندان و خانواده خود بود ، اما همان پیرمرد ، وقتی هم صحبتش شوی فقط خدا را شکر می کند و راضی به رضای خداست و حاضر نیست ساز مخالف را کوک کند و حرف از مشکلات بزند . چرا ؟ چونکه با تحمل سختی ها ، عمار گونه در راه اسلام و انقلاب ، تلاش می کند . آهای مسئولین شهر ، که خیابان کج می کنید بهر خود ، یا کار های دیگر ، کمی هم به فکر این مردم باشید . ...... 

خط خطی دل : شام بلا ، کوچه و بازار ، سر بی معجر ، دختر بی بابا ، وای از دل زینب ... 

  • حاء . الف


----------------------------------------------------------------------------------

طرح نوشت : تقدیم به شهیدی که چند روز قبل از شهادتش ، خبر شهادت را داشت ... 

داستان و نحوه شهادت رو برین سرچ کنید ، پیدا کنید و بخونین . لینکش رو نمیزارم تا چند دقیقه هم برای این شهید بزرگوار وقت بزارید . 

خط خطی دل : دلم را زیر و رو کردم همه چیز یافتم جز یک چیز ...   تو   ....  یا حبیب لا من حبیب له 

برای اولین بار ، نقاشی دل : خوب گوش کن صدهایی می آید . گویا خبر هایی در راه است . صدای زجه شیطان می آید که دارد در بند می شود . به قول رفیقم ، ای دل بیا و یک بار مردانگی کن و آدم شو . 

  • حاء . الف


طرح نوشت : می دونم یه کم برا کار کردن در مورد روز پدر دیر شده ولی برای این طرح اصلا دیر نشده . امسال اولین سالی بود که علیرضا احمدی روشن نتوانست دست پدر را ببوسد و به او تبریک گوید ... یادمان نرود علیرضا برای چه این سختی ها را میکشد ...

خط خطی دل : نام تو برای رفع بلا روی طاقچه است آقا .... اینجا کسی منتظر تو نیست آقا .....
  • حاء . الف


طرح نوشت : کاروان یکصد شهید گمنام دفاع مقدس به شهرستان محلات رسید . فردا آسمانیان به گرد زمین می چرخند . آری شهدا بر ما منت نهادند تا شاید به خود بیاییم و دگرگون شویم . 

خط خطی دل : این روز ها دلم تابوت است . تابوت لاله های سرخ ....

  • حاء . الف