نـــــــــی نما

رویای روز های کودکی ام کشف درمان امراض بود ! تا اینکه به خودم آمدم و دوربین در دستم دیدم .... با دوربین در دست هنوز به فکر درمان بودم که دوباره روزگار قرعه عکاسی به نامم زد . این بار رادیولوژیست شدم !

دل نوشتام

دروازه بندگی ام را به توپ بسته ،

شیطان

تو بیا و دفاع آخرم شو ...

غروب دوازدهم رمضان المبارک  *  حاء . الف

سفارش شهدا

شهید والا مقام حمید رضا محمدی

خود را آماده جنگ های آینده کنید ، زیرا که اسلام همیشه با کفر در جنگ است .

کتابخونه

یادداشت های روزانه سید ناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق

کتابی که حضرت امام خامنه ای مد ظله العالی تاکید بر ترجمه آن به زبان های عربی و انگلیسی داشتند . خواندن این کتاب خالی از لطف نیست ...

پربیننده ترین مطالب
پیوندها

۳ مطلب با موضوع «خاک وطنم» ثبت شده است

یکی بود یکی نبود . سالای اول جنگ بود . تو یکی از شهرای مرزی ( با عراق ) . وایساده بود در مدرسه . منتظر بود . تو همین حال و هوا ، داشت به کوچولوی تو شکمش فکر میکرد . دنبال اسم براش میگشت . که اگه دختر باشه مثلا فلان اسم . اگرم پسر باشه فلان اسم رو براش انتخاب میکنیم .

زینگگگگگگگ

صدای زنگ از تو فکر بیرون آوردش . چشماش رفت سمت در مدرسه . دختر کوچولوش رو دید که داره میاد . نشست رو زمین . دستاشو باز کرد . تا دختر کوچولوش رو در آغوش بگیره . اما ....

اما ناگهان آسمان سیاه شد . صدای غرش اومد ... هواپیمای عراقی بود . از اون بالا ، میخواست به این مادر و بچه هاش تبریک بگه .... همه چی سیاه شد . دود بود و آتیش ... و دردناک تر از اون ، پدری که نظاره گر این اتفاق بود ... سه تا پاکت برداشت . یکی برای همسرش . یکی برا دختر 7 سالش . یکی هم برای دخترش که قرار بود چند روز دیگه به دنیا بیاد ..... تیکه تیکه هاشون رو جمع کرد ... از اون روز به بعد دیگه با کسی حرف نزد ...

.

.

.

و من و تویی که خدا کند شرمنده اینان نشویم !!!

  • حاء . الف


-------------------------------------------------------------------------------------------

طرح نوشت : تقدیم به مردمی که هر چه میخواهیم درباره شان جک و لطیفه و چرندیات میگوییم ، در حالی که با تمام وجود ، همیشه باعث شادی ما شده اند .... علی دایی و گل هایش ، کریم باقری و شوت هایش ، حسین رضازاده و وزنه هایش ... خلاصه همیشه ما را شاد کرده اند ، چه با لطیفه ها چه با ورزشکاران و قهرمانان ... اما این بار غمگینمان کردند ... غمشان دلمان را لرزاند . به چشمان کودک که نگاه کنی میفهمی گیج و گنگ است از تنهایی . نمیداند کجا باید دنبال خانواده بگردد . یا آن کودک که بیلی دو برابر قد خود دست گرفته بود و خاک ها را زیر و رو میکرد . اما به فراخور حال و هوای کودکانه اش ، خاک بازی نمیکرد ، که دنبال مادر می گشت ... با بیل ذره های خاک را کنار میزد و مادرش را صدا میکرد ... صدایش را که بشنوی دیگر غم عالم دلت را از جا میکند . ...

نمیخام روضه بخونم اما یهو به ذهنم رسید . حال و هوای الانمه . چیزی که تو دلم میگذره اینه . اما از وقتی که دنیا وارونه گردد ... و کودکی به جای مادر ، دست مادر را بگیرد و مراقب مادر باشد ... وقتی عکس این کودک بیل به دست را دیدم یاد این جملات افتادم . کودک به دنبال مادر و ..... مادر نقش زمین و .... تازه مادر سراپا خاکی ......          سخت است ...........................

خط خطی دل : ای شیطان ، اگر فکر کردی میان این داغ ها تو را فراموش کرده ایم ، کور خوانده ای ... 

  • حاء . الف

طرح نوشت : تقدیم به محققین گمنام این ماهواره که بار دیگر اقتدار اسلام و ایران را به جهان ثابت کردند . 

خط خطی دل : آقا یک سال بدون جمعه هایش می شود 312 روز . یک نفر می ماند و یک روز ....

  • حاء . الف