بد حال بودم . در بستر خوابیده . طبیبی حاذق آمد بر بالینم . دست دراز کرد . نبضم را گرفت . خوب دردم را فهمیده بود . یک یک نام بلاد ها را می برد . ایران ... سوریه ... ترکیه ... عربستان ... عراق ... تا گفت عراق ، نبضم تند تر شد . این بار نام شهر های عراق را می برد . بغداد ... سامرا ... نجف ... بصره ... کربلا ....... باز نبضم سرعت گرفت . تا نام تو را برد ، در جا نشستم ... آری حسین همان لیلای من است . گفت : دردت فقط به حسین دوا شود ، خلاص ....
- ۹۲/۰۶/۰۵
میدونی از رجزخونی های کربا کدومو دوست دارم؟
اونی که اومد و اصن حرفی از خودش نگفت و اینجوری خودش معرفی کرد:
امیـــری حسیـــــــــــــن و نعـــــــــم الامیـــــــــــــر
یاعلی