بنده خدایی پرسید اگر جناب پسته (!!) خوب نیست پس چرا در راس نظام است ؟
گفتم حکایت ایشون این حکایته :
غریبی وارد قریه ای شد و برای نماز به مسجد رفت.
امام جماعت را دید یک دست و یک پا و یک گوشش بریده بود و یک چشمش از کاسه درآمده
از ریش سپیدی، علت پرسید.
پیرمرد گفت :
راه خطا رفت، به حکم شرع پایش را قطع کردیم.
دزدی کرد، دستش را بریدیم.
گوش به خطا سپرد ، گوشش را کندیم،
و چشم به نامحرم دوخت، چشمش از کاسه درآوردیم.
مرد طعنه زد :
با این همه فضیلت، چطور امام جماعتش کردید؟
پیرمرد گفت:
آخر، اگر جلوی چشممان نبود، وقت نماز کفش هامان را می دزدید!!!
اللهم اهدنا الصراط المستقیم !!
- ۹۲/۱۱/۲۸
لطفا ما رو هم با اسم حسینیه لینک کنید
آدرس جدیدمون: http://hoseinie-yaran.blogfa.com/