و بدا به حال آنانیکه در این قافله نبودند ! بدا به حال آنهایی که از کنار این معرکه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساکت و بی تفاوت و یا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند !
آری دیروز امتحان بزرگی بود که گذشت و فردا امتحان دیگری است که پیش می آید و همه ی ما نیز روز محاسبه ی بزرگتری را در پیش رو داریم . آنهایی که در این چند سال مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کرده اند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفته اند و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کرده اند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه ی حق خواهند کشید . که من مجدداً به همه ی مردم و مسئولین عرض می کنم که حساب این گونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند و نگذارند این مدعیان بی هنر امروز و قاعدین کوته نظر دیروز به صحنه ها برگردند .
من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نا اهلان و نا محرمان بیفتد . نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند .
صحیفه نور - جلد ۲۱ - به مناسبت قبول قطع نامه در ۲۹تیر 1367
و اما چند سوال ...
ای برادران و خواهرانم شاید خاطر عددی از معدودین از این سوالات مکدر گردد ، اما میگویم تا کمی درنگ و تفکر کنیم تا ببینیم کجای راهیم و سخن حضرت سید روح الله الخمینی رضوان الله علیه کجا ....
حداقل عرض می کنم ، در شهر خودمان آیا نااهلان و نامحرمان ( از نظر حضرت امام ) بر مسند قدرت و در جایگاه های اجرایی و اداری حضور ندارند ؟
آیا همه ی مسئولین و سرنشینان این مسند پر خط و خال ، با توجه به گفته حضرت امام ، اهل و محرم هستند ؟
آیا من نوعی و امثال من به تمام و کمال به وظیفه و دِین خود عمل کرده اند ؟
آیا حرف سید روح الله الخمینی رحمت الله علیه بر زمین نمانده ؟
آیا پیشکسوتان عرصه ایثار و مجاهدت ، اسیر روزمرگی نشده اند ؟
و هزار آیا و اما و اگر دیگر ....
همه این ها را گفتم که بگویم ، کو گوش شنوا ؟؟؟؟؟
به قول معروف حرف را که بزنی ، مخاطب خودش حرف را برمیدارد . اما چند جمله ای من باب تذکر با مخاطبانی که خود خواهند فهمید ....
دیرزو دنبال گمنامی بودیم ، امروز مواظبیم ناممان گم نشود ... این هم خط خطی دل ما ، یادگاری تقدیم به شما