نـــــــــی نما

رویای روز های کودکی ام کشف درمان امراض بود ! تا اینکه به خودم آمدم و دوربین در دستم دیدم .... با دوربین در دست هنوز به فکر درمان بودم که دوباره روزگار قرعه عکاسی به نامم زد . این بار رادیولوژیست شدم !

دل نوشتام

دروازه بندگی ام را به توپ بسته ،

شیطان

تو بیا و دفاع آخرم شو ...

غروب دوازدهم رمضان المبارک  *  حاء . الف

سفارش شهدا

شهید والا مقام حمید رضا محمدی

خود را آماده جنگ های آینده کنید ، زیرا که اسلام همیشه با کفر در جنگ است .

کتابخونه

یادداشت های روزانه سید ناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق

کتابی که حضرت امام خامنه ای مد ظله العالی تاکید بر ترجمه آن به زبان های عربی و انگلیسی داشتند . خواندن این کتاب خالی از لطف نیست ...

پربیننده ترین مطالب
پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کارنامه» ثبت شده است

از در وارد شد .
- بر پا
- بشینید . کارنامه هایی که قرار بود بابا هاتون امضا کنن رو بزارین رو میز .
دوباره بغض گلوشو گرفت . میز اول ... دوم .... سوم .... هر چی بهش نزدیک تر میشد ، بغضش بیشتر میشد ... تا اینکه رسید بالا سرش
- پس امضاش کو ؟  مگه تو بابا نداری ؟
- خانم اجازه ؟ نه !!!
- یعنی چی ؟ منو مسخره کردی بچه ؟ از کلاس بیرونت کنم ؟
 بغضش ترکید . با گریه گفت :
 -  نه به خدا . آخه مامانم میگه ، بابا رفته پیش خدا ....
نمیدونس چی جواب بده . اشک از زیر شیشه بزرگ عینکش سرازیر شد ....

  • حاء . الف