نـــــــــی نما

رویای روز های کودکی ام کشف درمان امراض بود ! تا اینکه به خودم آمدم و دوربین در دستم دیدم .... با دوربین در دست هنوز به فکر درمان بودم که دوباره روزگار قرعه عکاسی به نامم زد . این بار رادیولوژیست شدم !

دل نوشتام

دروازه بندگی ام را به توپ بسته ،

شیطان

تو بیا و دفاع آخرم شو ...

غروب دوازدهم رمضان المبارک  *  حاء . الف

سفارش شهدا

شهید والا مقام حمید رضا محمدی

خود را آماده جنگ های آینده کنید ، زیرا که اسلام همیشه با کفر در جنگ است .

کتابخونه

یادداشت های روزانه سید ناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق

کتابی که حضرت امام خامنه ای مد ظله العالی تاکید بر ترجمه آن به زبان های عربی و انگلیسی داشتند . خواندن این کتاب خالی از لطف نیست ...

پربیننده ترین مطالب
پیوندها

۲۱ مطلب با موضوع «محرم» ثبت شده است

نفاق یعنی

جانباز صفین

در کربلا

سر حسین را

جدا می کند ....

  • حاء . الف

زندگی را از سه ساله ها و شش ماهه ها آموختم

سن کم بهانه است

باید بزرگ رفت !!

  • حاء . الف

دلم میخواست از همه چی بگم

از گوش و ...

از صورت و ...

از زجر ...

از بی بی شدن کودکی !

از نسوات البارزات ...

از ...

اما میخورم حرف هایم را

بیشتر خوردنی هستند تا شنیدنی !!

  • حاء . الف

تو فاطمه ی کرب و بلایی

فاطمه گشتی تا فاطمیه ها یادمان نرود

حتی در وسط عاشورا

  • حاء . الف

حاء

سین

یاء

نون

.

.

.

تلک آیات الجنون ....

  • حاء . الف

قافله راه افتاده و در آخر مسیر است

چیزی به انتها نمانده ...

اندازه پلک بر هم زدنی مانده تا 

خواهری برادر را نشناسد

تا انگشت و انگشتری به غارت رود

تا نوجوانی ، قد بکشد و رشید گردد

تا 6 ماهه ای عزم میدان کند

تا شیر زنی " ما رایت الا جمیلا " گوید ....

تا به قول استادی ، نقطه ای کم شود و حرّ ی پدید آید .

کمر برادری بشکند و عمود خیمه ای بر زمین افتد .

و خلاصه کنم ،

فرصتی نمانده تا دلم را هوایی کنم 

هوایی حریم کرب و بلا

و در آستانت مقیم گردم تا بمیرم

و شوم آن غلام سیاهت

" جُون "

یقه بر خود چاک کنم و

اجننی گویم

خلاصه شوم نوکرت .

فرصتی نمانده

حواست باشد ای دل !!!

  • حاء . الف

تا دیدش بهش گفت : 

میخوام سر به تنت نباشه

دوس دارم این جوری ببینمت !

خیلی خوشگل جواب داد :

اگه تو میخوای ، چشم !

این شد که عصر عاشورا ،

سرش بالای نی روانه شام بود و

تنش زیر سم اسبان ، میهمان !

السلامُ عَلیَ الرُئوس المُفَرَقَهِ عَن الاَبدان ....

  • حاء . الف

سلام بر پرچم و علم 

سلام بر شعر محتشم 

سلام بر محرم .... 

  • حاء . الف

خیلی وقته چیزی ننوشتم و طرحی هم نزدم . خودمونی بگم دست و دلم به طراحی و نوشتن نمیره . یه دوستی گفته بود مشغول طرح های اقتصاد مقاومتی و کلام های نافذ حضرت آقا بریم ، اما فقط شرمندگی این دوست برامون موند . چون اصلا دست و دلم به طراحی نمیره . هر چه میکشم خط میخوره . 

تا حالا شده هزار بار به یکی سلام کنی بعد جوابتو نده بعد دوباذه سلام کنی بازم جوابتو نده . بعد دوباره همین طوری هی سلام کنی . بگی تو رو به خدا جوابمو بده دیگه . گناه دارم . دلمو نشکن . جز تو کسی رو ندارم . پناهی ندارم . شما آقایی . شما مهربونی . شما سروری . بعد هیچ جوابی نشنوی . بعد دو دستی بزنی تو سر و صورت خودت و بگی مرگ من جواب بده . آخه چه کار کنم که جوابمو بدی . آره خلاصه این حالت هم برای خودش یه حالته . ایشالله نصیبت نشه . 

اصلا ربطی نداره ، شایدم داشته باشه : کاش کسی زودتر از کاروان میرفت و حداقل خار ها را از روی زمین میکند . 

  • حاء . الف

در دلم قافله ای به راه افتاده . قافله سالار بانگ میزند .... ای قافله بایست ، مقصد نزدیک است .. 

و اما مقصد کجاست ؟ خدا داند .... آنجا که میگفت اعوذ بک ..... 

هیهات من الغربت 

  • حاء . الف