حوالی میدون خراسون ، رو به روی بوستان کوثر . چشماتو بدوز به شیشه مغازه ها . بقالی ... کفاشی ... خشک شویی ... موتور سازی ... خودشه !
فروشگاه جلیل . تعویض روغن موتور و لوازم یدکی .
یه مرد حدودا 50 ساله .
قد کوتاه .
موهای کم پشت و محاسن سفید .
بهش میگن اوس جلیل ؛ اوس جلیل موتور ساز .
باهاش هم کلام که بشی میفهمی نمیتونه صحبت کنه . فقط چند تا کلمه اونم به سختی . مثلا فقط میتونه بگه : سلام ، آره ، نه ، یاعلی ...
مشغول کار که میشه میبینی دست راستش از کار افتاده . از بس از دست چپ استفاده کرده ، دست چپش بزگتر شده !
گاهی اوقات یه پیر مرد در مغازش میبینی که روی ویلچر نشسته . پیر مردی که فقط یک پا داره . از پیر مرد که در مورد اوس جلیل سوال کنی میگه
پسرمه . از موتور سوارای قدیمه . گرم صحبت که میشه میگه ، اوایل جنگ بود . آقا مصطفی چمران ، یه تعداد موتور سوار نیاز داشت . جلیل و چند تا از رفقاش رفتن . عملیات چریکی میکرد پیش آقا مصطفی . زمانی که جبهه بود ، 45 تا تانک زد . تو عملیات آزاد سازی سوسنگرد ، نیرو ها رو با موتور جابجا میکرد . چند بارم آقا رو با موتور برا شناسایی برده بود خط . وقتی ازش بپرسی آقا کیه ؟ میگه آ سید علی خامنه ای . میگفت : جلیل تا وقتی مجروح نشده بود برنگشت از جبهه . اینا رو که حاج قاسم نقاد تعریف میکرد ، اوس جلیل ، به زور میگفت : نگو آقا ... حاج قاسم میگفت سال 61 بود . تو دهلاویه ترکش خمپاره به سر آقا جلیل میخوره . همه فکر میکنن شهید شده . میبرنش سردخونه اما میبینن پلاستیک روش بخار کرده . از همونجا میبرنش بیمارستان شریعتی تهران . بلافاصله عملش کردن و جمجمه اش الان مصنوعیه . .... ادامه دارد .
- ۳ نظر
- ۲۷ دی ۹۲ ، ۲۱:۴۰